بررسی ایندیانا جونز و Dial of Destiny: یک نتیجه گیری ناهموار
Entertainment,Reviews,Harrison Ford,Indiana Jones,Indiana Jones and the Dial of Destiny,Movie Reviews,new movies

ایندیانا جونز و شماره گیری سرنوشت
«ایندیانا جونز و شمارهگیری سرنوشت فاقد بسیاری از ویژگیهایی هستند که فرنچایز را در وهله اول عالی کردهاند، اما اوجهای احساسی قوی آن به جبران برخی از بزرگترین ایرادات آن کمک میکند.»
طرفداران
-
عملکرد برجسته هریسون فورد که از نظر عاطفی درونگرا است
-
صحنههای دزدی فیلم فیبی والر-بریج و مدز میکلسن
-
پایانی تکان دهنده شیرین و واقعاً تکان دهنده
منفی
-
کارگردانی به طرز شگفت انگیزی خفه کننده جیمز منگولد
-
چندین مجموعه اکشن کسل کننده و بیسکویت
-
فیلمنامه ای بیش از حد پیچیده و طولانی
یکی از عجیب ترین کیسه های مخلوط سال، ایندیانا جونز و شماره گیری سرنوشت هم به همان اندازه بد است که خیلی ها انتظار داشتند و هم بهتر از آن چیزی است که به احتمال زیاد تصور می شود. این فیلم نه تنها اولین قسمت ایندیانا جونز است که توسط استیون اسپیلبرگ کارگردانی نشده است، بلکه قرار است به عنوان فصل پنجم و پایانی سریال نیز عمل کند. هر دو آن جنبه از شماره گیری سرنوشت مدیر آن را تعیین کرد، فورد در برابر فراری و لوگان هلمر جیمز منگولد، تا در راه هایی که برای او مناسب است موفق شود و شکست بخورد. از یک طرف، شماره گیری سرنوشت بسیاری از ویژگیهای تعیینکننده فرنچایز خود را ندارد – یعنی عطش منحصر به فرد اسپیلبرگ.
از سوی دیگر، فیلم دارای عمق موضوعی لایهبندی شگفتآوری است که تنها توسط فیلمسازی مانند منگولد میتوانست به دست بیاورد، که علاقهاش به شخصیتهایش او را تبدیل به کارگردانی مورد علاقه برای آهنگهای قوی فرنچایزی کرده است. شماره گیری سرنوشت و لوگان. هر چقدر هم که ناامیدکننده هستند، ایرادات فنی متعدد آخرین فیلم او نیز به سختی میتواند مستقیماً روی او باشد. به هر حال منگولد تنها فیلمساز استودیویی نسبتاً موفقی نیست که امروزه فیلمهایی میسازد که هنوز بیش از حد به CGI نامرغوب و جلوههای دیجیتال متکی هستند.
بزرگترین مشکل با شماره گیری سرنوشت این است که هرگز احساس نمی شود که منگولد آنقدر از ساخت فیلم لذت برده است. در طول اجرای 154 دقیقهای آن، میتوان احساس کرد که منگولد بهطور قابلتوجهی زیر بار میراث بینظیر سلف خود کمان میشود. شماره گیری سرنوشت در نتیجه فاقد شیطنت کارگردانی است که، صرف نظر از ایرادات آنها، در هر چهار فیلم قبلی ایندیانا جونز وجود دارد. در همان زمان، لمس بیش از حد با ملاحظه منگولد به ارمغان می آورد شماره گیری سرنوشت همچنین چیزی است که تضمین میکند که نتهای مالیخولیایی و بهطور شگفتانگیزی شیرین پایانی آن به همان خوبی آنها فرود میآیند.

ایندیانا جونز و شماره گیری سرنوشت با یک سفر به گذشته در سال 1944 اروپا به مد مناسب باز می شود. پیشگفتار پرفروشترین فیلم ایندیانا جونز هریسون فورد را دنبال میکند که او و شریک باستانشناس خود در جنایت، باسیل شاو (توبی جونز) در تلاش برای نجات یک اثر تاریخی ارزشمند از لژیون سربازان نازی گرفتار میشوند. دستگیری آنها منجر به یک سری حوادث ناگوار و درگیری در قطار نازی ها می شود که منجر به ایندی و باسیل می شود که نیمی از آرشمیدس دایل مشهور را در اختیار بگیرند، مصنوع مورد علاقه شماره گیری سرنوشتشرور ساکن و ورنر فون براون ایستاده، یورگن وولر (مدز میکلسن).
بیست و پنج سال بعد، ایندی بزرگتر فورد به تنهایی در آپارتمانی در شهر نیویورک زندگی می کند و کم کم به دوران بازنشستگی کامل نزدیک می شود. ایندی که هنوز از دست دادن پسرش غمگین است و در آستانه طلاق از همسرش، ماریون ریون وود (کارن آلن) است، با ورود دخترخواندهاش هلنا شاو (فیبی والر-بریج)، بازمانده، به سرعت از وجود بیحال خود بیرون کشیده میشود. دختر ریحان جونز ایندی پس از اینکه او مجبور شد نیمی از شمارهگیری ارشمیدس را به او بدهد، قبل از اینکه هلنا آن را بفروشد یا وولر هنوز نقشهکش میکلسن به دستش برسد، شروع به بازیابی آن میکند. آنچه در ادامه می آید یک بازی موش و گربه جهانگرد است که تقریباً به فرمول سریال ماجراجویی تثبیت شده این فرنچایز نزدیک است.
جایی که شماره گیری سرنوشت انحراف از مسیر تثبیت شده فرنچایز خود در اتکای آن به جلوه های بصری است که بخش های بزرگی از جهان و سکانس های اکشن آن را لاستیکی و جعلی به نظر می رساند. پیشگفتار این فیلم در آلمان نازی تنها سکانسی است که واقعاً احساس آرامش و بیخیالی میکند، گویی منگولد در آن روزها در صحنه فیلمبرداری به خود اجازه داده است که چند صفحه از کتاب بازی اسپیلبرگ را بردارید و فقط داشته باشد. سرگرم کننده. متأسفانه، این سکانس به شدت از اتکای خود به VFX که پیریزدایی میکند رنج میبرد که قرار است فورد را مانند دهه 1980 جلوه دهد، اما فقط او را بیشتر به یک شخصیت بازی ویدیویی شبیه میکند تا یک انسان زنده و نفسگیر.

زمانی که منگولد از ایندی که به صورت دیجیتالی تغییر یافته فیلم را کنار میگذارد، فورد ثابت میکند که مثل همیشه در فیلم خوب است. شماره گیری سرنوشت. با بزرگتر شدن فورد، خش خش بودن و حضور فیزیکی تحمیل کننده خود را با شخصیتی درونگراتر از نظر عاطفی عوض کرده است، اما از آن زمان تا کنون نه بلید رانر 2049 آیا او مانند اینجا با تمام توانایی های خود در ارتباط است. زمان کمدی او مانند همیشه عالی است، و تعهد او به ایفای نقش باستان شناس نمادین خود این بار در نقش مردی دلشکسته و مأیوس – کسی که غم و اندوه و اشتیاق به تاریخ او را در زمان حال رها کرده است – یکی از تنها چیزهاست. در باره شماره گیری سرنوشت که واقعا وجودش را توجیه می کند.
در مقابل او، هم والر-بریج و هم میکلسن ثابت میکنند که هم بازیهای خوبی برای فیلم ایندیانای فورد هستند، هر چند هلنای اولی کمی از رندر اولیه خاردار و غیرضروری فیلم از او رنج میبرد. این سه با هم زندگی واقعی را به ارمغان می آورند شماره گیری سرنوشتسه نیروی مرکزی او، حتی در شرایطی که منگولد و فیلمبردار فدون پاپامایکل اغلب نتوانسته اند با چشم کارگردانی خاص اسپیلبرگ مطابقت داشته باشند. بیشتر شماره گیری سرنوشتسکانسهای اکشن یا به دلیل VFX ناقص خود یا سبک بیش از حد منظم منگولد، دچار مشکل میشوند. فیلم همیشه آنقدر نگران پیشبرد طرح داستانی خود است که به طور معمول ترجیح می دهد در هرج و مرج یا خشونت مجموعه های مختلف خود تجمل نکند.
گاگ های بصری الهام گرفته شده و صامتی که اسپیلبرگ در فیلم های ایندیانا جونز آورده است در هیچ کجا یافت نمی شود. شماره گیری سرنوشت. هیچ سکانسی در فیلم با بیمعنی بودن کلوپ شبانه ناامیدکننده فورد و کیت کپشاو مطابقت ندارد. معبد عذاب، مشت طولانی مدت اولی در اطراف یک هواپیمای در حال حرکت در داخل مهاجمان کشتی گمشدهیا ابهت باله ای و بزرگ کاوش و فرار معبد افتتاحیه آن فیلم. در عوض، بسیاری از شماره گیری سرنوشتسکانس های اکشن به طرز عجیبی به سرگرمی حساسیت دارند.

رویکرد بصری تنگ منگولد دزدی می کند شماره گیری سرنوشت از زشتی وحشتناکی که اسپیلبرگ و جورج لوکاس اغلب از راه خود برای تزریق به فرانچایز تلاش می کردند. این فیلم بیش از چند مشت به چهرههای نازیها وارد میکند، اما هرگز لیوانهای شرور خود را در مقابل چشمان ما آب نمیکند، قلبهای آنها را نمیکند، هیچکدام از آنها را با تیر به دیوار میکوبد، یا اجازه نمیدهد که هیچ یک از آنها زنده زنده بخورند. مورچه های آتشین نتیجه همه این حذفیات، فیلمی از ایندیانا جونز است که در برخی مواقع فاقد شخصیت واقعی است، چیزی که حتی در مورد بدترین قسمتهای فرانچایز به کارگردانی اسپیلبرگ هم نمیتوان گفت. ایندیانا جونز و پادشاهی جمجمه کریستالی.
در حالی که منگولد هرگز به تکرار انرژی تقویتشده فیلمسازی اسپیلبرگ یا غم و اندوهی که او و لوکاس در فیلمهای اولیه سریال از آن استقبال کردند، نزدیک نمیشود، فورد در برابر فراری کارگردان لمس ظریفی را به همراه می آورد شماره گیری سرنوشتداستان و مضامین این فیلم در سومین اقدام خود چنان با تمام وجود به بزرگترین پیچ و تاب علمی تخیلی در تاریخ فرنچایز خود متعهد می شود که برای مدت کوتاهی به نوعی حماقت متعالی دست می یابد. منگولد، با کمک عملکرد مرکزی فورد که از لحاظ احساسی خام است، از این تونال بالا برای حرکت استفاده می کند شماره گیری سرنوشت به سمت پایانی که به طرز خرابکارانه ای آرام و متحرک است.
در بیشتر قسمتهای فیلم، منگولد عاقلانه در برابر تکرار هر یک از موفقیتهای قدیمی سری ایندیانا جونز مقاومت میکند. او تلاش می کند تا مهر خودش را بر سریالی بگذارد که برای همیشه متعلق به کارگردان و ستاره اصلی آن باشد. حتی اگر به طور کامل موفق نشود، مقاومت فیلمساز در جلب خاطرات نوستالژیک تماشاگرانش چیزی است که باعث می شود شماره گیری سرنوشتصحنه پایانی، که به طور مستقیم به گذشته ادای احترام می کند، بسیار موثر است. از قضا، آن زمان است شماره گیری سرنوشت تصمیم می گیرد تا ردپای فرنچایز خود را دوباره دنبال کند و بتواند مسیر جدیدی را هم برای خود و هم برای قهرمانش بسازد.
ایندیانا جونز و شماره گیری سرنوشت اکنون در سینماها بازی می کند.
توصیه های سردبیران
(برچسبها برای ترجمه مهاجمان کشتی گمشده
#بررسی #ایندیانا #جونز #Dial #Destiny #یک #نتیجه #گیری #ناهموار